Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (831 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Bahnhofswirtschaft {f} U رستوران ایستگاه راه آهن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Sie lehnte mehrere Lokale ab, bis wir uns auf eines einigen konnten. U او [زن] چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
Restaurant {n} U رستوران
Bedienung {f} U سرویس [در رستوران]
Pizzeria {f} U رستوران بیتزا
Kellner {m} U گارسون در رستوران
Kellnerin {f} U گارسون [زن] در رستوران
Tresen {m} U [در رستوران] بار
Theke {f} U [در رستوران] بار
Bahnhofsrestaurant {n} U رستوران راه آهن
Gastwirt {m} U صاحب مهمانخانه و رستوران
in die Pizzeria gehen U به رستوران بیتزا رفتن
Wirt {m} U صاحب مهمانخانه و رستوران
Restaurateur {m} U صاحب مهمانخانه و رستوران [در سوییس]
sich beim Chinesen was reinziehen <idiom> U در رستوران چینی خوردن [اصطلاح روزمره]
Geschirr abräumen [im Restaurant] U بشقاب و لیوان را جمع کردن [در رستوران]
zum Mitnehmen U با خود بردن [غذا به بیرون از رستوران]
mit der Kellnerin abrechnen U با گارسون زن [در رستوران ] تصفیه حساب ردن
Abhol... U آمدن و بردن [غذا به بیرون از رستوران]
Abholpizza {f} U پیتزا که [مشتری] با خود به بیرون از رستوران بر میدارد.
Reserviert U رزرو شده [علامت روی میز رستوران]
Pizzabote {m} U کسی که بیتزا از رستوران به مشتری [با ماشین] می برد.
Stammtisch U میز رزرو شده مهمانهایی که مرتب به رستوران می آیند [علامت]
Jemanden ins Restaurant einladen U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
Ich hatte ein unstillbares Verlangen nach Pommes Frites, also bin ich im nächsten Lokal eingekehrt. U من خیلی هوس سیب زمینی سرخ کرده داشتم برای همین با خودرو به نزدیکترین رستوران رفتم.
Haltestelle {f} ایستگاه
Richtung {f} U ایستگاه آخر
U-Bahn Station {f} U ایستگاه مترو
Busbahnhof {m} U ایستگاه اتوبوس
U-Bahnhof {m} [Untergrundbahnhof] U ایستگاه مترو
Endstation {f} آخرین ایستگاه
Bushaltestelle {f} ایستگاه اتوبوس
Bahnhof {m} ایستگاه قطار
Bahnhof {m} ایستگاه مترو
Autohof {m} U ایستگاه کامیون
Endhaltestelle {f} U ایستگاه آخر
Funkstation {f} U ایستگاه رادیو
Endstation {f} U ایستگاه آخر
Autobushaltestelle {f} U ایستگاه اتوبوس
Polizeirevier {n} U ایستگاه کلانتری
Polizeiwache {f} U ایستگاه کلانتری
Flottenstation {f} U ایستگاه نیروی دریایی
Feuerwache {f} U ایستگاه آتش نشانی
Bodenstation {f} U ایستگاه زمین [هواپیما]
Eisenbahnstation {f} U ایستگاه راه آهن
Bahnhof {m} ایستگاه راه آهن
Bahnsteig {m} U سکو [ایستگاه قطار]
Raumstation {f} ایستگاه فضایی [ستاره شناسی]
Bahnhofs-Übersichtsplan {m} U برنامه کلی ایستگاه [قطار]
Hält nicht überall. U [قطار] هر ایستگاه نمی ایستد.
Hauptbahnhof {m} ایستگاه مرکزی راه آهن
Weltraumstation {f} U ایستگاه فضایی [ستاره شناسی]
Internationale Raumstation {f} U ایستگاه فضایی بین المللی
Bahnhofshalle {f} U تالار ایستگاه راه آهن
Bahnsteig {m} U سکوی ایستگاه راه آهن
Bahnhofsvorsteher {m} U رییس ایستگاه راه آهن
Eisenbahnknotenpunkt {m} U ایستگاه تقاطع راه آهن
Elektroladepunkt {m} U ایستگاه بارگیری خودروی الکتریکی
Welche Haltestelle für Lankwitz? U کدام ایستگاه [اتوبوس] به لانکویتس می رود؟
Perron {m} U سکوی ایستگاه راه آهن [در سوئیس]
Elektroladestelle {f} U ایستگاه [جایگاه] بارگیری خودروی الکتریکی
Hält dieser Zug am Halensee? U این قطار در [ایستگاه ] هالنز می ایستد؟
Zentraler Omnibusbahnhof [ZOB] U مرکز ایستگاه اتوبوس و وسیله نقلیه عمومی
Setzen Sie mich vor dem Bahnhof ab! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
Sag mir Bescheid, um welche Zeit du kommst und ich hole dich von der Endstation ab. U به من بگو کی میرسی و من با تو در ایستگاه آخری ملاقات میکنم.
Endstation. Alle aussteigen. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
Sparpreis {m} U بلیط ارزان [آگهی در ایستگاه قطار یا وبگاه راه آهن]
Welcher Halt für Brandenburger Tor? U کدام ایستگاه مترو [پیاده بشوم ] برای دروازه براندنبورگ؟
geteilt U تقسیم شده [نشان می دهد کدام ایستگاه قطار جدا میشود]
Revier {n} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Dienstbezirk {m} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Polizeirevier {n} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Anschlag {m} U راهروی معدن [ایستگاه معدن]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com